بازدید امروز : 34
بازدید دیروز : 44
سوسک غمگین به خدا گفت:کسی دوستم ندارد.می دانی که چقدر سخت است،این که کسی دوستت نداشته باشد؟
تو برای دوست داشتن بود که جهان را ساختی.
خدا هیچ نگفت.
سوسک گفت:به پاهایم نگاه کن!ببین چقدر چندش اور است.
چشم ها را ازار می دهم. دنیا را کثیف می کنم.
ادم هایت از من می ترسند.مرا می کشند.
برای اینکه زشتم.زشتی جرم من است.
خدا هیچ نگفت.
گفت:این دنیا فقط مال قشنگ هاست.مال گل ها وپروانه ها.مال قاصدک ها.مال من نیست.
وخدا گفت:خدا گفت:دوست داشتن یک گل،دوست داشتن یک پروانه یا قاصدک کار چندانی نیستواما دوست داشتن یک سوسک،دوست داشتن((تو))کاری دشوار است.
دوست داشتن،کاری ست اموختنی وهمه کس،رنج اموختن را نممی برد.
ببخش ،کسی را که تو را دوست ندارد،زیرا که هنوز مومن نیست ،زیرا که هنوز دوست داشتن را نیاموخته،او ابتدای راه است مومن دوست می دارد.همه را دوست می دارد.زیرا همه از من است ومن زیبایم،چشم های مومن جز زیبا نمی بیند.
زشتی در چشم هاست.در این دایره،هرچه که هست،نیکوست.
انکه بین افریده های من خط کشید شیطان بود.شیطان مسئول فاصله هاست.
حالا قشنگ کوچکم!نزدیک تر بیا وغمگین نباش.
قشنگ کوچک نزد خدا رفت ودیگر هیچ گاه نیندیشید که نازیباست.
ص32و33 کتاب خدا همین نزدیکی هاست .یاحق
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
اشتراک