بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 79
مردی برای اصلاح به ارایشگاه رفت در بین کار گفتگوی جالبی بین انها در مورد خدا صورت گرفت ارایشگر گفت:من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد مشتری پرسید چرا؟ارایشگر گفت:کافیست به خیابان بروی وببینی مگر می شود با وجود خدای مهربان این همه مریضی و درد و رنج وجود داشته باشد؟
مشتری چیزی نگفت واز مغازه بیرون رفت به محض اینکه از ارایشگاه بیرون امد،مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده وکثیف با سرعت به ارایشگاه برگشت وبه ارایشگر گفت:
((می دانی به نظر من ارایشگر ها وجود ندارند.))
مرد با تعجب گفت:چرا این حرف را می زنی؟
من اینجا هستم وهمین الان موهای تو را مرتب کردم
مشتری با اعتراض گفت:پس چرا کسانی مثل ان مرد بیرون از ارایشگاه وجود دارند ؟ارایشگر گفت:
((ارایشگر ها وجود دارندفقط مردم به ما مراجعه نمی کنند.))
مشتری گفت دقیقا همین است خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمی کنند!برای همین است که این همه درد ورنج در دنیا وجود دارد.
ص79 کتاب:خدا همین نزدیکی هاست.یا حق
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
اشتراک